سالها پیش مرحوم دکتر شریعتی درباره حر اینچنین گفت:«فرض کنید که این ماجرا اصلا اتفاق نیافتاده باشد و فیلمسازی بخواهد چنین داستانی را به نمایش بگذارد، آیا زندگی حر، زیباترین داستانها نیست؟!» (نقل به مضمون) اکنون از من خواستهاند که درباره آن آدمها بنویسم. درباره آنهایی که همه زندگی و رفتار و کردارشان و حتی مرگشان جز زیبایی نبود. آیا دشوارتر از این هم میتواند وجود داشته باشد؟! زیبایی را تنها زیباشناسان میتوانند درک کنند و دربارهاش سخن بگویند و بنویسند. من اگر میتوانستم به سراغ این صحنهها میرفتم:
1 - مسلم، پس از خواندن نماز در مسجد کوفه، چه حالی داشت وقتی پشت سرش را نگاه کرد و کسی را ندید؟!
2- زهیر، عثمانی بود و دل خوشی هم از علی(ع) و فرزندانش نداشت. در سفر کربلا به ناچار همراه با کاروان امام شد، اما سعی میکرد که خیمه اش را دورتر از خیام اهل بیت برپا کند تا چشمش به چشم امام نخورد!... در خیمه امام چه شد و چه گفت و چه شنید که پس از بیرون آمدن ، علوی و حسینی شد؟!
3- و حر، آنگاه که جانب امام را گرفت و به سمتش آمد، آیا حسرت روزی را نمیخورد که خود راه را بر امام بسته بود؟!
این موج از اینجا به من رسید...
من هم دعوت میکنم از دلنوشته های نقطه، خادمه الزهرا ، آتش عشق ، پارسانیک و روح و ریحان